کد مطلب:29681 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

خطبه شیوا












5618. امام علی علیه السلام - در خطبه ای كه از سخنرانی های شگفت اوست و «غَرّاء» نامیده شده -: سپاسْ خدایی را كه به قدرتش والاست و به توانایی اش نزدیك است؛ دهنده هر دستْ مایه و فضل، و كنار زننده هر مصیبت و بلاست.

او را بر بخشش های مهربانانه اش و فراگیری نعمت هایش سپاس می گویم، و به او به عنوان اوّل و آغاز، ایمان دارم، و از او به عنوان نزدیك و هدایت كننده، هدایت می طلبم و به عنوان قاهر و توانمند، یاری می جویم و به عنوان كفایت كننده و یاور، بر او توكّل می كنم و گواهی می دهم كه محمّدصلی الله علیه وآله، بنده و فرستاده اوست كه برای اجرای فرمان و بستن راه عذر و بیم دهی از جانب او، فرستاده شده است.

شما را - ای بندگان خدا - به پروای خداوندی كه مَثَل ها برایتان زده و اجل های شما را زمانبندی كرده، سفارش می كنم؛ آن كه بر شما آرایه لباس را پوشانده، روزیِ بسیار به شما داده، یكایك شما را بر شمرده، و پاداش را برایتان آماده كرده، و نعمت های فراوان و بخشش های شایان به شما داده است.

با برهان های رسا بیمتان داده است، شما را شمارش نموده و برایتان در جایگاه آزمایش و خانه عبرت، مهلت معیّنی قرار داده است كه در آن، آزمایش می شوید و بر آن، محاسبه می گردید.

نوش دنیا، كدِر است و آبگیر آن، گِلزار. بُرون آن، چشم نواز است و درون آن، كُشنده. فریبكاری است زودگذر، روشنایی ای است از بین رونده، سایه ای است ناپایدار، و تكیه گاهی است كج، تا كسی كه از آن گریزان است، به آن انس گیرد، و كسی كه آن را بد می داند، به آن اطمینان كند؛ چموشی كرده، در دام خود، گرفتارش می سازد و با تیرهایش بر او نشانه می رود و ریسمان مرگ را بر گردنش محكم می سازد و او را به خوابگاه تنگ و منزلگاه وحشت و دیدار سرانجام و سزای عمل بكشاند.

و این چنین، جایگزینان، در پیِ گذشتگان قرار می گیرند. نه مرگ، دست از سرشان برمی دارد، و نه بازماندگان از نافرمانی روگردان می شوند. پا جای پای رفتگان می نهند و تا پایان، گروه گروه می روند و نابود می شوند تا هنگامی كه رشته كارها از هم گسسته گردد و روزگارْ در هم شكند و رستاخیزْ نزدیك گردد.

خداوند، آنان را از گورها، لانه های پرندگان و كُنام درندگان و هلاكتگاه ها بیرون می آورَد، شتابان به سوی فرمانش، و عجله كننده به سوی میعادگاه او، بهت زده، خاموش و ایستاده به صف، در حالی كه دیده قدرت خداوند، بر همه شان نفوذ دارد و بانگ خواننده به گوششان رسانده می شود.

لباسِ فروتنی و طوق بندگی و خواری بر قامتشان افكنده شده، و چاره ها بی تأثیر و امیدها قطع گردیده است. دل ها از اندوه، فرو ریخته و صداها از ترس، به همهمه تبدیل شده است. عَرَق، فرو می ریزد. ترس، سنگین گشته است و از درشتی صدای فراخواننده به داوری و دادن جزا، و از تلخی مجازات و شیرینی پاداش، گوش ها به خود می لرزند.

بندگانی هستند آفریده به قدرت، و پروریده به اجبار، كه به وقت مرگ، جان هایشان گرفته می شود و تن هایشان در دل خاك، قرار گرفته و در گور، پوسیده می گردد. تنها از گور، برانگیخته می شوند، جزا داده می شوند و به حسابشان جدا جدا رسیدگی می گردد.

برای رهایی از این تنگنا، مهلت داده شدند، و راه درست به آنان نمایانده شد و به مقدار رویكردشان به توبه، عمر داده شدند و تاریكی تردید، از فرا رویشان كنار زده شد و راه آنان برای شركت در مسابقه پیشتازان و پروردنِ اندیشه سعادت یابی و فراچنگ آوردنِ گمشده خویش، به مقدار مدّت عمر و مهلت ناپایدار [ زندگی دنیا]، فرصت داده شدند.

وه كه چه مثال های بجا و اندرزهای سودمندی هستند، اگر دل هایی پاك، گوش هایی شنوا، اندیشه هایی مصمّم، و خِرَدهایی با تدبیر پیدا كنند!

از خدا پروا كنید، پروای آن كه شنید و فروتن گردید، گناه كرد و اعتراف نمود، ترسید و كار كرد، پرهیز كرد و مبادرت ورزید، یقین كرد و نیكی نمود، پند داده شد و پند گرفت، بیم داده شد و بیمناك گشت، باز نگه داشته شد و بازگشت و پاسخ داد، روی آورد و توبه كرد، راهنما جُست و پیروی كرد، نشان داده شد و دید و جستجوگرانه شتاب گرفت و گریزان رهایی یافت، پس ذخیره فراهم نمود و درون را پاك كرد و قیامت [ خویش] را آباد ساخت و برای روز حركتش و راهِ در پیشش و زمان نیازمندی اش و جایگاه نیازش، زاد و توشه فراهم كرد و آن را به سوی اقامتگاهش پیش فرستاد.

بندگان خدا! از خدا به جهت آنچه شما را برای آن آفریده، پروا كنید، و از او - همان گونه كه شما را از خود ترسانده - بترسید تا سزاوار آنچه برای شما به طور حتمْ آماده ساخته است، گردید، به خاطر راستی وعده او و پرهیز از هول رستاخیزش....

برای شما گوش هایی قرار داد تا آنچه را كه می خواهید، بشنوید، و دیدگانی، تا تاریكی را با آنها كنار زنید، و اندام هایی دربرگیرنده عضوها و سازگار با خمیدگی های آنها، در تركیب بندی ظاهر، و همساز با دوره دوام آنها، با بدن هایی كه در كار نفع رسانی به خود، توانایند، و دل هایی كه در پیِ روزی خویش روان اند، در میان انبوه نعمت ها و احسان های خداوندی و در پناهِ گذشت او.

و برای شما عمرهایی مقرّر كرد كه مقدار آنها را بر شما پوشیده داشت، و از آثار پیشینیان شما، برایتان پندهایی به جا گذاشت، از جمله: بهره هایی كه برگرفتند و لذّت هایی كه پیش از مرگ بُردند. پیش از دستیابی شان به آرزوها، مرگ، آنان را دریافت و تاختِ اجل ها، برگ و بَرِشان را فرو ریخت. در هنگام سلامتِ بدنشان چیزی آماده نكردند و در بهار نوجوانی، پند نگرفتند.

آیا برخورداران از شادابی جوانی، در پیری جز شكست را انتظار دارند؟ و بهره مندان از سلامت، جز بارش بیماری را؟ و فرصت داران، چیزی جز از دست دادن فرصت ها را؟ آن هم با نزدیك شدن كوچ، رسیدن وقت انتقال، آشوب دل ها، سوز درد و به لب رسیدنِ جان.

و نگاه فریادرسانه به فرزندان، نزدیكان، عزیزان و همتایان انداختن؟

مگر با وجود بازداشت شدن در كوی مُردگان و تنها ماندن در خوابگاه، خویشان می توانند مرگ را دفع كنند؟ و یا نوحه گری سودی دارد؟ خزندگان، پوستش را كَنده اند و خاك گور، شادابی را از تنش ستانده، و گردبادها، آثارش را از بین برده اند و گذشت روزگار، نشانه هایش را نابود كرده است!

بدن ها پس از فربهی، زار و نزار گشته اند، و استخوان ها پس از سختی، سست شده اند، و روح ها با یقین به اخبار غیبی، در گروِ بار سنگین گناهان قرار گرفته اند. نه می تواند به اعمال صالحش چیزی بیفزاید و نه برای لغزش هایش راه پوزش خواهی دارد.

مگر شما پسران، پدران، برادران و نزدیكانِ آن رفته ها نیستید كه پا جای پای آنان می نهید و بر كارهایی كه آنان كرده اند، اقدام می كنید و در راه آنان گام می زنید؟ پس دل ها در رسیدن به بهره خویش سخت شده اند، از كمال خویش رویگردان اند و در غیر راه درست، گام می زنند. گویی این [ سرنوشت]، برای غیر آنهاست و رستگاری در به دست آوردن دنیاست!

بدانید كه گذرتان بر صراط و لغزشگاه های آن و بیم های ناشی از لغزش بر آن و ترس های پیاپی آن است. پس - ای بندگان خدا - از خدا پروا كنید؛ پروای خردمندی كه اندیشه، دلش را فرا گرفته است و ترس، بدنش را ناتوان ساخته و شب زنده داری، خوابِ اندك را از او ربوده، به امید ثواب، گرمای روزش را به تشنگی گذرانده، و پارسایی، او را از خواهش های نفس، باز داشته و یاد خدا زبانش را به سرعت به كار انداخته و ترس را بر آرامشش پیش داشته است.

به خاطر راه روشن، دل از راه های گوناگونْ شسته است و میانه ترین راه ها را برای روش مطلوب پیموده است. غرورهای در هم پیچیده، او را از راهْ بیرون نكرده اند، و امور شُبهه ناك، راه را بر وی پوشیده نساخته اند، دست یافته به شادمانی مژده ها و راحتی نعمت ها، در خوشگوارترین خواب و با امنیت ترین روز خویش.

با نیكْ نامی از گذرِ دنیا گذشته و با سعادتمندی، توشه آن جهان را پیش فرستاده است. از بیم، پیشْ دستی كرد و در هنگام فرصت، شتافت و در جستجو[ ی بایسته ها]، رغبت ورزید و از [ نبایسته ها، ] به ترس، رویگردان شد، و در امروزش از فردایش مواظبت كرد، و گام پیش رویش را نگریست.

پس بهشت برای پاداش و بهره، و دوزخ برای كیفر و عذاب، بسنده است. و خدا برای انتقام گیری و یاوری، و قرآن برای احتجاج و خصومتگری، كافی است.

شما را به پروا كردن از خدایی سفارش می كنم كه با آنچه بیم داده، [ راه] بهانه را بُریده و به راهی كه گشوده، احتجاج كرده، و شما را از دشمنی برحذر می دارم كه مخفیانه در سینه ها نفوذ و در گوش ها نجوا می كند، گم راه می سازد و تباه می كند، وعده می دهد و به دام می افكند، و زشتی گناهان را می آراید و گناهان بزرگ را ساده نشان می دهد، تا كم كمْ انجام دهنده آنها را به آتشْ وارد كند و راه چاره را بر وی ببندد، و آنچه را كه آراسته بود، منكِر گردد و آنچه را كه آسان نموده بود، بزرگ شمارد و از هرچه كه ایمنْ نمایانده بود، برحذر دارد.

این، همان [ انسان] است كه خدای عزّ وجلّ او را در تاریك خانه های زهدان ها و پرده های تیره، نطفه ای جهنده و خونی لَخته و سپس، جنین، شیرخوار، كودك و نوجوان قرار داد. آن گاه، به او دلی فراگیر، زبانی گویا، و چشمی نگاه كننده داد كه [ خوب و بدِ هستی را] آزمایشگرانه دریابد یا پرهیزمندانه كنار نَهَد، تا آن هنگام كه اندامش استوار و شكلش كامل گردد.

متكبّرانه روی می گردانَد و سرگشته، پا بر زمین می كوبد. از چاه هوایش آب بیرون می كشد و در پی دنیایش كوشاست، در حالی كه در لذّت های سرمستی اش و اندیشه های نوجوانی اش فرو رفته است. نه نگران مصیبتی است و نه پروای الهی دارد. مغرورانه، در فتنه خویش می میرد و در خطاهایش روزگاری كوتاه می گذرانَد. نه عوض به دست می آورد و نه واجباتی را كه بر عهده دارد، ادا می كند.

فاجعه مرگ، در باقی مانده مَسیرش و دوره جوانی اش او را فرو می كوبَد. روز را به حیرانی و شب را به بیداری، در آغوش دردها و سرزده رسیدنِ رنج ها و بیماری ها در بین برادری جانانه و پدری مهربان - كه به فریادْ جزع می كنند - و مادری - كه از ناشكیبایی به سینه می كوبَد - به سر می آورَد، در حالی كه گرفتار بی هوشی احتضار، سختی مصیبت، ناله ای دردآور، نَفَسی به شماره افتاده، و جان كَندنی طاقت سوز است.

او را غمگینانه در كفن هایش می گذارند و گردن نهاده و رام [ تقدیر] برمی دارند، و فرموده از نزاری و بیماری بر تن، او را بر پاره چوب هایی می نهند و گروه فرزندان و جمع برادران، او را به سوی خانه غربت و پایانِ دیدار و تنهایی وحشتش می برند.

وقتی كه تشییع كنندگان برگشتند و مصیبت زدگانْ باز آمدند، او را در حالی كه زمزمه حیرت از پرسش ها و دغدغه خطاهای امتحان دارد، در گور می نشانند. بزرگ ترین بلایی كه در آن جا به وی می رسد، فرو افتادن در آتش، بریان شدن در شعله های جهنّم و فوران پی در پی دوزخ و شدّت فریادهای آن است. نه آنی آرام دارد و نه لحظه ای راحتیِ رنج زدای، و نه توانی بازدارنده، و نه مرگی رهاننده، و نه خوابی سَبُك و آرام بخش در بین مردن های پی در پی و ساعت ها عذاب. از این همه، به خدا پناه می بریم!

بندگان خدا! كجایند آنان كه سال ها زیستند و بهره مند شدند، آموزش داده شدند و فهمیدند، مهلت داده شدند و وقت بیهوده گذراندند، امنیت یافتند و فراموش كردند ؟ همان ها كه از مهلت بسیاری برخوردار شدند و نیكو بخششی داده شدند، از عذاب دردآور برحذر داشته شدند و پاداشی بزرگْ وعده داده شدند؟ از گناهانِ تباه كننده و زشتی های خشم آور، برحذر باشید!

ای صاحبان دیده و گوش! و ای برخورداران از سلامت و مال! آیا گریزْراه و یا رهاییْ گاه، جای امن یا پناهگاه، فرار و یا بازگشتگاهی هست یا نه؟ «فَأَنَّی تُؤْفَكُونَ؛ [1] پس چگونه [ از حقْ] منحرف می شوید؟» و به كجا می روید؟ فریفته چه چیزی هستید؟ همه بهره هر كدام از شما از طول و عرض زمین، به اندازه درازای قدّی است كه خاك آلود، بر روی می افتد.

اكنون را - ای بندگان خدا - دریابید كه [ هنوز] گلوگرفتگی در كار نیست و روح، آزاد است، در وقت بالیدن، و راحت جسم، و مَجال گِرد آمدن، كه مهلتی باقی، و مجالی برای اراده، و فرصتی برای توبه هست. زمانی است برای بیان نیاز، پیش از تنگی و گرفتاری و ترس و مرگ، و پیش از سر رسیدن آن غایبِ منتظر و بازخواست آن عزیزِ توانمند.[2].









    1. انعام، آیه 95.
    2. نهج البلاغة: خطبه 83. سیّد رضی در ذیل این روایت نوشته: در خبر است كه آن حضرت وقتی این خطبه را ایراد فرمود، مو بر بدن ها راست شد و از دیده ها اشك جاری گشت و دل ها به لرزه افتاد. بعضی افراد، این خطبه را «خطبه الغرّاء» می نامند.